نه یک عروسک.
من یک انسانم.
نه یک پیام بازرگانی.
چند مدتی است که متنی با عنوان: اعراب به ما آموخته اند، در اینترنت پخش شده است.
در این نوشته سعی شده است اثبات بکند، عرب ها به دنبال تحقیر ایرانیان هستند. و و چون آنها به دنبال تحقیر ما هستند، چرا آنها را احترام بکنیم.
البته من طرفدار استفاده از لغات عربی را ندارم، چرا که ما فارسی زبان هستیم و باید به زبان فارسی حرف بزنیم، نه اینکه زبانمان را عوض کنیم و از لغات دیگر جوامع استفاده بکنیم. چرا که آنچه مهم است، اسلام است. و اسلام یک عقیده نه یک زبان.
ولی حرفهایی که شما نوشتید، ظاهرا کمی دور از انصاف است.
منظور شما از اینکه عربها این کلمات را به ما یاد دادند چیست؟ آیا منظور شعراء بزرگی همچون فردوسی، حافظ، سعدی و ... می باشد؟ یا منظور دیگری دارید.
همچنین کلماتی که می فرمایید - از نظر زبان شناختی (اگر چه بنده در حد و اندازه ی بحث زبان عربی یا فارسی نیستم) - با آنچه دقت می کنیم فاصله دارد.
مثلا کلمه ی غذا: خود عربها از غذا در مواردی همچون: تغذیه و ... استفاده می کنند. و هنوز هم از کلماتی همانند: نتغذی، تغذی و حتی در احادیث از این ریشه ی کلمه هزاران مورد استفاده می شود.
در فرهنگ لغت العین (که شاید قدیمی ترین و معتبرترین فرهنگ لغت عربی است اینگونه نوشته است):
الغذاء: الطعام و الشراب واللبن: غذا را به طعام و نوشیدنی و شیر (یا ماست) تعبیر کرده است.
همچنین کلمه نفر در عربی به معنای کوچ کردن، گروه و دسته می آید: در آیه ی قرآن خداوند می فرماید: أنا أکثر منک مالا وأعز نفرا: من از نظر مال و نفر (خویشاوندان) از شما بیشتر هستیم.
کلمه ی پارس: نمیدونم چطوری عربها به ما گفته اند: به صدای سگ، پارس بگوییم؟!!!
شاهنامه آخرش خوشه: مفهوم آن اشار? طنزآمیز به کاری است که پایان ناخوشی دارد یا نتیج? آن کار برخلافِ خواست و انتظار و مغایر با مقصود خواهد بود.)) انوری، حسن؛ فرهنگ امثال سخن، تهران، سخن 1384 ، ج 2، صص 694 و 695 .
بالاترین عربها از پست ترین عربها پست تر است: در کتاب مستدرک سفینه البحار در مورد عرب و عجم این کلمات آمده است:
ج7 ص108: قال امیر المومنین علیه السلام: ان النبی صلی الله علیه وآله قال: أکرموا کریم قوم وإن خالفوکم، وهولاء الفرس حکماء کرماء : مستدرک سفینه البحار از پیامبر نقل می کند که:کریم هر قومی را اکرام بکنید اگر چه آنها با شما مخالف باشند. و قوم فارس، حکیم و کریم هستند. (در اینجا امر به تکریم فارسی زبانان شده است اگر چه آنها مخالف با مسلمانان بکنند. جالب است بدانید: این را حضرت علی علیه السلام در زمانی که با ایرانیان جنگ داشتند، فرمودند! و نسبت به فرزندان خسرو پرویزی که نامه ی پیامبر را پاره کرد!!!)
ببخشید این قدر سرتونو درد آوردم.
اما باید خدا رو شکر کنید که من موارد بیشتری بلد نیستم، و الا باید کل فرهنگ لغت را اینجا میخوندید!!!
لازم به ذکر است اصل مطلب از این قرار است:
اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخور...یم "غذا" بنامیم و حال آنکه در
زبان عربی غذا به "پس آب شتر" گفته میشود. در دهخدا بخوانید: غذا. [ غ َ] (ع
اِ) بول شتر. (اقرب الموارد). رجوع به غذی شود.
دهخدا توصیه کرده است به جای غذا از پزا استفاده کنیم: دهخدا: پزآ ( پز + آ )
، پخته شده و آماده گردیده ، واژه پزا را میتوان بجای غذا که هموزن یکدیگر
میباشند بکار برد تا با این روند از درایش واژگان ناپسند بیگانه در زبان پارسی
خودداری نمود
و
اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلم? "نفر" را استفاده کنیم
و حال آنکه در زبان عربی حیوان را بااین کلمه میشمارند و انسان را با
کلم? "تن" میشمارند؟ شما 5 تن آل عبا و 72 تن صحرای کربلا را بخوبی
میشناسید.
اعراب به ما آموختند که "صدای سگ" را "پارس" بگوئیم و حال آنکه این کلمه
نام کشور عزیزمان میباشد؟
اعراب به ما آموختند که "شاهنامه آخرش خوش است" و حال آنکه فردوسی در انتهای
شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید.
عرب به ما کلمه ی اٌمت را آموخت به معنای ((گلیه ی شتر)) اعراب به ایرانیان را
موالی نامیدند....
آیا بیشتر از این میشود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمیفهمد، که به
کسانی احترام میگذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته اند وهنوز با استفاد?
همین کلمات به ریشش می خندد.
آیا در کتاب سفینه البهار نمیخوانیم که بالاترین ایرانی از پست ترین عرب
پست تر است؟!!!!
همانگونه که در جامعه می بینیم، با افزایش برهنگی، از هم گسیختگی زندگی زناشویی نیز فزونی میابد.
به علت وجود قانون همه گیر «هر آنچه دیده بیند، دل کند یاد» بوالهوسان هر روز دل به دلبری جدید میبندند و با قبلی وداع میکند! در بازار آزاد برهنگی، قداست پیمان زناشویی مفهومی ندارد.
چندی است رسانه ها اعم از سینما، تلویزیون و اینترنت تأثیر به سزایی در نحوه ی پوشش ما دارند. غافل از اینکه رسانه ها آنچه را هست نشان نمی دهند، بلکه آنچه را خود می خواهند نشان می دهند.
این به معنی مخالفت با سینما یا تلویزیون یا ... نیست. بلکه به معنی این است که: هر چیزی را از هر جایی قبول نکنیم، بلکه در مورد آن فکر کنیم، و اگر نیاز به تحقیق دارد، از دیگران سوال کنیم.
این به معنی این است که: ما خودمان فکر کنیم، و نگذاریم دیگران نحوه ی پوشش ما را تعیین کنند.
جواب این سوال را می توان در چندین پست ذکر کرد. و در هر پست به چندین راه کار تربیتی پرداخته می شود.
از عوامل موثر بر فرزند، تفریحات و بازیهای او می باشد. چرا که کودکان در بازی های خود زندگی می کنند.
پدر و مادر اگر نتوانند بر تفریحات فرزند خود اعم از بازی، موسیقی، سینما و ... فائق بیایند، نمی توانند بر رفتار او تأثیر گذار باشند.
برای توضیح این مسأله باید مقدمه ای عرض کنم:
شما معمولا چه کارهایی را انجام می دهید؟
آیا کارهایی که لازم است؟
کارهایی که نیاز های آینده ی شما را برآورده می کنند؟
یا کارهایی که دوست دارید؟
معمولا انسان ها کارهایی که دوست دارند انجام می دهند. حتی اگر مجبور به انجام کاری غیر دلخواه می شوند، به علت رسیدن به یک نتیجه ی دوست داشتنی است.
ولی چگونه یک کار یا کردار جزء دوست علاقه های شما می شود؟
جواب این سوال کمی از قبلی مشکل تر است. کمتر کسی می تواند جواب این سوال را بدهد.
بگذارید جواب این سوال را اینگونه بدهم: شما هر کاری دلتان بخواهد، انجام می دهید. پس مرکز فرماندهی کردارهای شما، قلب و دل شماست.
ولی ورودی های قلب، چشم و گوش هستند. یعنی اگر بتوانیم چشم و گوش خود را تحت کنترل قرار بدهیم، علاقه ها نیز تحت کنترل است. وقتی علاقه ها و قلب تحت کنترل باشد، کردارها نیز تحت کنترل ما در می آیند.
پس یک رابطه ی ساده بین اینهاست:
رفتارها و کردار، قلب و علاقه ها، چشم و گوش
یا:
چشم و گوش، قلب و علاقه ها، رفتار ها و کردارها
حالا اینها چه ربطی به بحث ما دارند؟
در مثالی این کلام روشن می گردد. فرض کنید ما می خواهیم خط تولید لوازم پلاستیکی راه اندازی کنیم. طبیعتا باید مواد مواد اولیه آن - که نفت می باشد - تهیه کنیم. اگر مواد اولیه ی ما کاغذ یا گوشت باشد، نمی توانیم لوازم پلاستیکی درست کنیم! بلکه مواد اولیه ی آن (که ما به آن ورودی می گوییم) باید متناسب با لوازم پلاستیکی (خروجی) باشد.
در مورد انسان نیز قضیه به همین صورت است. یعنی ما نباید بر درب خروجی کارخانه بنشینیم و منتظر کردارهای نیک از فرزند خود باشیم. بلکه باید ورودی صحیح به او بدهیم. اگر جوانی به آهنگ های مروج بی حیایی گوش فرادهد، کم کم بی حیایی جزئی از خواهش ها و علاقه های او می گردد. و طبیعتا باید شاهد بی عفتی در رفتار او باشیم.
حال این سوال پیش می آید: چگونه ورودی های فرزندان خود را کنترل نماییم؟ یعنی می شود موسیقی از گوشی فرزندان ما حذف بشود؟ آیا می شود بازی های جذاب کامپیوتری را کنار بگذارد؟ و ...؟
جواب این سوال در پست بعدی اشاره خواهد شد.