سلام
من هم از شما متشکرم و خرسند از اين تعامل علمي
بازهم جملاتي از شما را آورده و عرايضي تقديم ميکنم:
[در فقه الحديث يکي از مواردي که هست، همين است که ببينيم بقيه جاهايي که قرينه است، منظور اهل بيت از ما انت و ذاک چيست، جايي که قرينه نيست بر همان حمل کنيم]
اينکه عبارتي در چندجا به علت همراهي با يک قرينه، به معناي خاصي به کار رفته باشد اثبات نميکند در ساير جاها که آن قرينه نيست هم به همان معنا به کار ميرود. در کامنت قبلي عرض کردم «بهخوديخود» و منظورم همين بود. شما الف را داريد. اين الف در چند جا همراه با ب، فلانطور ترجمه شده. از کجاي اين قضيه در ميآيد که الف بهخوديخود هم به همان معناست؟! بسا که بهخوديخود معناي ديگري داشته باشد و همراه با ج و د هم معاني خاص ديگري که اصلاً خلاف معناي اول باشد. اين را که إنشاءالله انکار نداريد! داريد؟
[در مورد مثالي که زديد به بيان حرمت وطي دبر و بعد تعريف از ان بکنيم، بايد عرض شود: مثالتان ربطي به بحث ندارد]
در آن مثال خواستم اين را بگويم که اگر کاري را براي کسي بهردليل صلاح نميدانيم مناسب نيست که از کثرت آن تمجيد کرده و درباره وجه لذتش گرا بدهيم. مقتضاي سخن حکيمانه اين است که سخن را کوتاه کنيم ولو بگويد فقط ميخواهم حکمش را بدانم. مثلاً اينجا بعد از پرسش ابن يقطين درباره کثرت متعه، امام(ع) ميتوانست بگويد «يجوز» يا «لا بأس به» و امثال اين تعابير که فقط بيان ساده حکم هستند. چه نيازي به تعبير محرک «هل يطيبه إلا ذاک» بود؟
[در مورد (نزيدها) بايد خدمتتون عرض کنم: منظور شيعيان هستند. کما اينکه خود شما در صورتي که روايت را بر تقيه حمل کنيد، قطعا نمي گوييد: حضرت در ابتدا فرمودند: با شرائط تو - که در تقيه هستي - نمي تواني انجام دهيد. اما حالا که مي خواهي زياد ازدواج موقت انجام بدهي، هل يطيبه الا ذاک؟ ظاهر متکلم مع الغير بودن در اينجا منظور شيعيان هستند]
اينکه منظور، شيعيان هستند مورد انکار نيست اما آيا ميگوييد ابن يقطين خودش را داخل در اين مجموعه شيعيان نديده يا نکرده و حضرت(ع) هم کلي جواب داده و نظر به شمول اين عنوان بر خود سائل نکرده؟ کسي که سؤال شرعي ميکند اگر سؤالش ناظر به خودش باشد جا دارد از لحن متکلم (وحده يا معالغير) استفاده کند ولي اگر سؤالش کلي باشد و عام، مناسب است از الفاظ غايب (مثلاً هل يجوز) بهره ببرد و پاسخگو هم اگر فهيم و زيرک باشد بين اين دو فرق ميگذارد اگر خود سائل را مشمول آن حکم نداند
[در مورد معارض بودن روايت علي بن يقطين - بر فرض ظهوري که بنده استفاده کرده ام- و روايات مصر بر متعه متاهل، بايد گفته شود: در صورتي اين روايات معارض هستند که حضرت نهي تحريمي از متعه ي متاهل کرده باشند. در حاليکه اينگونه نيست. بلکه ادعاء بنده نهي تحريمي يا کراهتي از متعه ي کسي که بي نياز از متعه است کرده اند]
اين جمله آخرتان را نفهميدم. گويا منظورتان اين است که شما حسب آن ظهور مدعايي، استفاده کراهت کرديد و اين قابل جمع است با روايات مؤيد متعه متأهل. خواهم گفت اگر از آن روايات، استفاده جواز به معناي عامش شود (که شامل اباحه به معناي خاص و کراهت ميباشد) بله قابل جمع است با اين تفسير شما از روايت ابن يقطين اما اگر از آن روايات، استفاده استحباب شود (کمااينکه در برخي از آنها چنين است) استحباب با کراهت قابل جمع نيست و تجديدنظر در تفسيرتان از روايت ابن يقطين را ميطلبد. متفاوت بودن يا مشکک بودن مفهوم بينياز نيز مؤيد عرايض قبلي است
ياعلي