سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! من از هرچه با اراده تو مخالفت دارد و یا از محبّت تو به دور است، به سویت توبه می کنم ؛ از آنچه در دلم می گذرد، نگاه های چشمم وگفته های زبانم . [.امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
سه شنبه 90 مهر 19 , ساعت 5:57 عصر

با جناب آقا یا خانم بنده خدا در مورد روایت علی بن یقطین که در مورد ازدواج موقت بود، بحثی شد که حیفم آمد در یک پست جدا گانه آن را نگذارم. لازم به ذکر است، از آنجا که بحث کمی تخصصی می باشد، شاید در حوصله برخی نگنجد.

ایشان در کلامی که داشتند، فرمودند:

در روایت ابن یقطین، ما با یک پرسش از سوی او و یک پرسش از سوی امام مواجهیم. روشن است که پرسش ابن یقطین استفهام سؤالی است اما پرسش امام چه؟ استفهام سؤالی است یا استفهام انکاری؟ تمام کسانی که از این قسمت روایت خواسته‌اند نتیجه بگیرند متعه متأهل درست نیست و... این انکاری بودن را مفروض گرفته‌اند و همینطور چیده‌اند روی هم... درحالیکه هیچ قرینه‌ای (نه در خود روایت و نه در بیرون آن) بر انکاری بودن در دست نیست و احتمال سؤالی بودن و انکاری بودن آن توأمان وجود دارد. با این لحاظ، استدلال آن افراد از اساس سست است و قابل اتکا نیست. شاید حضرت واقعاً خواسته‌اند بدانند چه شده که این شخص به فکر متعه افتاده با اینکه بی‌نیاز است و کم‌مشغله هم نیست و خیلی شایدهای دیگر. آیا یک پاسخگو وقتی با یک پرسش مواجه میشود بلافاصله جواب میدهد؟ آیا نمیشود پیرامون مورد پرسش یکی دو سؤالی هم بکند و چندوچون قضیه دستش بیاید سپس جواب دهد؟ از آن یکی دو سؤال آیا باید برداشت نهی و نفی کرد؟! و... بهرحال احتمالات مختلف است و إذا جاء الإحتمال بطل الإستدلال

حال بیاییم و فرض کنیم که استفهام انکاری بوده و واقعاً حضرت در مقام نهی او بوده‌اند (فرض محض) آیا از انکار با لحن «ما أنت و ذاک» واقعاً نامشروع بودن و حرام بودن فهمیده میشود؟! کسی که در روایات، ممارست کافی داشته باشد و روایات تحریمیه را مکرر دیده باشد میداند این لحن، مسلماً لحن تحریم نیست و مناسب کراهت یا نهی ارشادی است. لذا آنان که با طرح این روایت خواسته‌اند متعه متأهل را کلاً نفی کنند از جایی که فکرش را نکرده‌اند آن را اثبات کرده‌اند چون نهایت اینکه مکروه است و کل مکروه جائز!

و اما درباره مطلب‌تان که میفرمایید فکر نکنم فلان، با کمی تأمل در ادامه روایت روشن میشود که اتفاقاً فلان! شاهد عرضم آنجاست که وقتی ابن یقطین، مطلب را رها نمیکند و ادامه میدهد حضرت نمی‌آید مثلاً بگوید: «گفتم که! تو نیاز نداری! دیگه ادامه نده!» (که اگر چنین بود میفهمیدیم متعه منوط به نیاز است) بلکه میبینیم حضرت ابتدا مشروعیت آن را و سپس پرسشی دیگر درباره آن را به خوبی جواب می‌دهند و همین شاهدی است بر اینکه جمله اول فرمایش‌شان یا اصلاً استفهام انکاری نبوده و یا اگر هم بوده، انکار بر کلیت امر متعه متأهل نبوده بلکه برای خاص این مخاطب گفته شده به جهت خاصی. اگر واقعاً حضرت کراهتی دارند از اجرای این عمل توسط امثال ابن یقطین (مردان متأهل) پس چرا درباره وجه تلذذ قضیه، گرا میدهند که «لذت آن به زیاد بودن آن است»؟! مخاطب را که امام نباید تحریک کند به عمل خلاف شرع!

و اما درباره مطلبی که خطاب به یکی از کامنتگذاران نوشتید (در باب تقیه و تعلیل مذکور در روایت و...) عنایت دارید که تقیه، موارد متعددی دارد. یک موردش جایی است که امام از یک یا چندتن از حاضرین تقیه میکند و خوفاً میفرماید حکم خدا، فلانطور است. یک موردش هم در جایی است که راوی و حاضرین امینند و امام مشکلی با آنان ندارد که بخواهد تقیه کند لکن از باب دلسوزی و خیرخواهی امام برای مأمومین، لازم میداند آنان را از انجام کاری به علت خوف و خطرش منع کند و می‌کند. این منع، بسته به شدت خطر یا نوع حکم یا... لحن متفاوتی ممکن است داشته باشد و گاه تصریحی و قاطع و گاه تلویحی و کنایی است. بر فرض که انکاری بودن استفهام امام اثبات شد یکی از وجوهی که میتوان برای آن حالت نهی، تصور کرد همین است که امام میخواهد به نحو کنایی به خطری که ابن یقطین را تهدید میکند اشاره نماید و او را از انجام کاری پرخطر که فعلاً ضرورتی ندارد (قد اغناک الله عنها) منع نماید. تعلیلی که شده در همین راستا ارزیابی میشود و منافی تقیه‌ای بودن آن نیست. بهرحال وضعیت خطیر ابن یقطین و تقیه‌ای بودن برخی روایات مربوط به او از مسلمات رجال و فقه شیعه است و روش تحذیر و انذار افراد هم ممکن است گاه همین کنایات باشد که آخه چه ضرورتی داره فلان کار رو بکنی؟

یک نکته جالب هم در تأیید عرایض سابق اینکه تقریباً همه مخالفان متعه متأهل وقتی به این روایت می‌رسند قسمت دومش را نمیخوانند! واقعاً علتش چیست به نظرتان؟ جز اینکه به مجرد خواندن آن، معلوم میشود برداشت اولیه، درست نبوده؟ به عبارتی همگان (چه موافقان متعه متأهل و چه مخالفان آن) در برداشت از کل روایت و فهم معنای آن اتفاق نظر دارند اما مخالفان چون میدانند به صلاحشان نیست «لا اله» را گفته و «الا الله»ش را میخورند!
 
عرایض دیگری هم داشتم (درباره مفهوم بی‌نیازی و مقدار و سطح آن و...) که به علت اطاله فاکتور میگیرم. درباره روایت دوم تان هم عرایضی داشتم اما در یک سایت تخصصی، مطلب مناسبی در این رابطه دیدم که کار مرا راحت کرده و إن‌شاءالله مراجعه میفرمایید
www.313amir.ir/1070

پی‌نوشت: هیچ یک از مطالب فوق، وحی منزل نیست! خوشحال میشوم نقد شود اما علمی!


بنده هم در جواب عرضه داشتم:

سلام. ممنون که وقت گذاشتید و جواب فرمودید.
بنده هم در صدد نقد مطالب شما نیستم. بلکه خوشحال میشم اگر روایت آن طوری نیست که من میفهمم، طریقه صحیح آن را بفهمم. از شما هم ممنون می شوم که اشتباهاتم را متذکر بشوید.
البته همان طور که در متن پست هم اشاره شده است، بنده به دنبال این هستم که بگویم: ازدواج موقت بدون محدودیت نیست، بلکه محدودیتهایی برای آن در نزد شارع مقدس وجود دارد. حالا مقدار محدودیت چقدر است الله عالم.
اما در مورد اینکه فرمودید: "درحالیکه هیچ قرینه‌ای (نه در خود روایت و نه در بیرون آن) بر انکاری بودن در دست نیست و احتمال سؤالی بودن و انکاری بودن آن توأمان وجود دارد. با این لحاظ، استدلال آن افراد از اساس سست است و قابل اتکا نیست. شاید حضرت واقعاً خواسته‌اند بدانند چه شده که این شخص به فکر متعه افتاده با اینکه بی‌نیاز است" باید خدمتتون عرض کنم، کلام امام علیه السلام این است: ما أنت وذاک قد أغناک الله عنها. یکی از راههای شناخت کلام اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام این است که با مراجعه به بقیه ی احادیث، معنی این حدیث هم فهمیده می شود. با مراجعه به کتاب بحار الانوار، تقریبا تمامی احادیثی که ما انت و ذاک قد اغناک الله عنها در آن وجود داشت  به صورت استفهام توبیخی آمده بود و امام علیه السلام به دنبال توبیخ کردن مخاطب به علت کلام یا فعل اشتباه او بوده است.
ادله ی دیگری هم بر مردود بودن احتمالی که ذکر فرمودید وجود دارد که مجال بحث در مورد آن نیست.
شایان ذکر است که اذا جاء الاحتمال، منظور احتمال عقلائی باشد نه هر احتمالی. در غیر این صورت هیچ گاه نمی توان به ظهور روایات استدلال کرد، بلکه تنها می توان به نص استدلال کرد، والتالی فاسد فالمقدمه مثله.
در مورد " مسلماً لحن تحریم نیست و مناسب کراهت یا نهی ارشادی است." هم باید عرض کنم: اگر شما همین مقدار از دلالت روایت را هم قبول کنید، کافیست. چرا که نه تنها قائل به عدم استحباب شده اید بلکه قائل به کراهت این عمل نزد شارع دارید.
در مورد "شاهد عرضم آنجاست که وقتی ابن یقطین، مطلب را رها نمیکند و ادامه میدهد حضرت نمی‌آید مثلاً بگوید: «گفتم که! تو نیاز نداری! دیگه ادامه نده!»" باید خدمتتون عرض بشود که: حضرت فرمودند: تو را به این کار چکار؟! ولی حالا که می گویی: إنما أردت أن أعلمها فقط می خواهم بدانم، مطلب این گونه است.  ظاهر روایت این است. راوی کم کسی نیست. علی بن یقطین است. و باید دایره ی دانش او نسبت به احکام اهل بیت زیاد باشد. به همین دلیل وقتی می گوید: تنها به دنبال دانستن هستم نه به دنبال اینکه ازدواج متعه بکنم، حضرت می فرمایند: هی فی کتاب علی.
در مورد تقیه بودن هم باید خدمتتون عرض کنم، دلیلی بر تقیه بودن نیست. بنده هم به علت اینکه دلیلی بر این مطلب نیاوردند، تنها با استبعاد تقیه بودن، به مطلب ایشان اشکال وارد کردم. و الا هیچ کدام نمی توانیم دلیلی بر مطلب خود بیاوریم.
همچنین اینکه فرمودید: "نکته جالب هم در تأیید عرایض سابق اینکه تقریباً همه مخالفان متعه متأهل وقتی به این روایت می‌رسند قسمت دومش را نمیخوانند!" باید خدمتتون عرض کنم: (لطفا این قسمت را تا آخر مطلب بخوانید و بعد نظر بدهید)
بنده به دنبال این مطلب بودم که اهل بیت عصمت و طهارت همانگونه که در موارد ازدواج موقت را یک سنت و یک مستحب موکد می دانند، در مواردی از آن به عنوان حداقل به عنوان یک امر مکروه نام برده اند. کما اینکه وقتی کلمات حضرت علیه السلام را پهلوی هم می چینیم به همین مطلب می رسیم: 1- هی فی کتاب علی. 2-هل یطیبه الا ذاک –ان نزیدها- 3- ما أنت وذاک قد أغناک الله عنها. و عقل حکم می کند: تنها محل استشهاد خود از روایات را بیاورید. و الا اگر شما بخواهید به فقره ای از حدیث جامعه کبیره استناد بکنید؛ باید همه ی آن را بیاورید؟! لازم به ذکر است که بنده حدیثی سنگین تر از این حدیث را در رابطه با استحباب متعه آوردم.
ضمنا به لینکی که دادید مراجعه کردم، و استفاده بردم. بنده هم ضعیف بودن سند روایت را قبول دارم. 
باز هم از وقتی که گذاشتید ممنون هستم. امید وارم خستتون نکرده باشم و حوصله ادامه مباحثه را داشته باشید.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 
azzahra