سلام
در مورد تزاحم، وقتي قبول کنيد که مسأله از باب تزاحم است ديگر تأکيد بر بيان مکرر آن را نميتوانيد توجيه کنيد چرا که تزاحم، يک حالت استثناء و خلاف قاعده است و در حاشيه ميباشد. پررنگ کردن حاشيه و غلبه آن بر متن، نه عقلايي است و نه با سياق بيان فقاهتي تناسب دارد. لابد از فردا هرکسي احکام نماز را ميگويد بايد تمام محتملات تزاحميه آن را هم ذکر کند و مسأله کلت و هزاران مسأله مشابه آن را وارد احکام نماز نمايد!
اگر کسي واقعاً درد دين دارد و مسألهاش شخصي و نفساني نيست در همه موارد وقتي حکمي را گفت تزاحماتش را هم ميگويد و يا در همه جا ترک ميکند. نه که در اغلب موارد به بيان حکم اوليه و عادي بپردازد اما در يک مورد خاص مداماً روي حالت تزاحمش تأکيد کند. طوري که مخاطبين خود را به اين شک بيندازد که شايد نفع شخصي او مطرح است که اينقدر اين حاشيه، مهم شده برخلاف ساير موارد!
درباره اينکه «نبايد متعه به صورتي انجام بگيرد که هنجارهاي جامعه را بشکند» بايد عرض کرد متعه، هميشه هنجارهاي جامعه را ميشکند. هميشه يا لااقل در اغلب موارد، چرا که عرف جامعه، آن را ناپسند ميداند و حتي موافقين سرسخت متعه نيز جرأت بيان علني آن را ندارند. پس اگر براي ما هنجارها مطرح است کلاً از اساس بايد متعه را برداريم. اتفاقاً در برخي نقلها که اهل تسنن در اين باره دارند اشارههايي هست به اينکه متعه چون خلاف هنجارهاست پس فلان و بهمان است! يعني مشکل آنها دقيقاً همين هنجارشکني اصل اين نهاده شرعي است.
ولي اگر قبول کنيم که ناهنجاري اصل متعه هيچ اهميتي ندارد و آنچه که مهم است نظر شارع است و نه نظر عوام، آنگاه ديگر اهميتي به استنکار عمومي اصل متعه نميدهيم و همه مصاديق آن را لفظاً و عملاً ترويج مينماييم مگر در مواردي که حقيقتاً موضعالعورة و ناامن باشد. خطر لو رفتن و استنکار عوام را در پي داشته باشد. به عبارتي همان که عرض کردم: رعايت جهات امنيتي و...
بهرحال موضعالعورة را هرچه تفسير کنيم نميتوانيم طوري آن را وسيع بگيريم که شامل اغلب موارد شود. به قول اصوليون «تخصيص اکثر، مستهجن است»
موفق باشيد