سلام
اين که مريض نبايد روزه بگيرد، از باب آن تزاحمات نيست. بلکه حکم اوليه است و شرط صحت آن. يک مريض بدواً و تخصصاً از شمول حکم روزه خارج شده نه که با چيز ديگري تزاحم کرده و به جهت اهميت بيشتر آن چيز، از روزه معاف شده. مطمئنا اگر در امر متعه به چنين محدوديتي برسيد که خود متعه در فلان فرض، ممنوع باشد (نه که با امر مهمتري از قبيل تقيه و... تزاحم کرده باشد) هيچ مانعي ندارد آن را هم مثل محدوديت روزه بيان کنيد. اما مشکل اينجاست که فعلاً چنين محدوديت معيني در هيچ روايت معتبري که خالي از معارض و اجمال و... باشد يافت نشده و مجرد فرض است. لذاست که بنده مکرر عرض ميکنم طوري حرفي نزنيم که کساني فکر کنند انسان متمتع، بيش از رعايت تزاحمات اهم (که کلاً در همه احکام هست از قبيل تقيه) تکليف اضافهاي دارد. و باب قيدزدنهاي خيالي مخالفين را از اول ببنديم.
و اما درباره موضعالعورة اگر معنايش را موضعي بگيريم که مردم عيب ميگيرند بايد اين را هم توجه کنيم که مردم، در طول تاريخ هيچگاه نبوده که متعه را عيب ندانسته باشند! قبح و حرمت متعه در جوامع اهل تسنن که مسلم و روشن است، در جوامع شيعه نيز اين يک امر برخلاف ساير معالم تشيع هيچگاه به امري پسند جامعه تبديل نشده و حتي موافقينش نيز به علت غلبه برخي عادات غيرشرعي در اذهان عمومي، هميشه آن را کتمان کردهاند. پس اگر موضعالعورة را موضع عيب دانستن مردم ترجمه کنيم و متعه در موضعالعورة را نامشروع بدانيم بايد کلاً نهاد متعه را از دين برداشته و وجودش را منتفي اعلام کنيم! ولي اگر بگوييم متعه، روا و بلکه مستحب است و فقط در انجام آن بايد احتياط امنيتي را رعايت کرد و از انجام آن در جايي که ناامن است بايد اجتناب نمود آنگاه هم به کليت مسأله متعه عمل کردهايم و هم جانب اين روايت را داشتهايم
نقدي اگر هست بفرماييد