سلام
اصل وجود محدوديت را مگر بنده انکار کردم؟ پس مثال کلت و نماز چه بود؟ عرض من اين است که محدوديتهايي که درباره اين قضيه هست مثل ساير محدوديتهايي است که ما در امتثال به شرع داريم. خصوصيتي ندارد به اين مورد خاص لذا بزرگکردن عنواني به اسم «محدوديت» در اين قضيه بالخصوص توجيهي ندارد. وقتي در همه جا ممکن است بين برخي احکاممان تزاحمي به وجود آيد چه داعي هست که آنطور سخن بگوييم؟ مگر در جاهاي ديگر که احکام نماز يا روزه يا حج يا اطعمه و اشربه يا تجارت يا... را ميخوانيم و ميگوييم مداماً «محدوديتمحدوديت» ميکنيم؟! با اينکه همه آنها موارد محدوديت تزاحمي دارند و خواهند داشت.
درباره موضعالعورة آيا معنايش غير از «موضع ناامن و خطير» است؟ اگر امام(ع) بفرمايد در مکان يا زمان ناامن متعه نکن آيا معنايش جز اين است که در مکان و زمان امن مانعي ندارد؟ خب اين چه تفاوتي دارد با مراعات مسائل امنيتي و سياسي که بنده عرض کردم؟