mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ بنده خدا 

سلام

اصل وجود محدوديت را مگر بنده انکار کردم؟ پس مثال کلت و نماز چه بود؟ عرض من اين است که محدوديت‌هايي که درباره اين قضيه هست مثل ساير محدوديت‌هايي است که ما در امتثال به شرع داريم. خصوصيتي ندارد به اين مورد خاص لذا بزرگ‌کردن عنواني به اسم «محدوديت» در اين قضيه بالخصوص توجيهي ندارد. وقتي در همه جا ممکن است بين برخي احکام‌مان تزاحمي به وجود آيد چه داعي هست که آنطور سخن بگوييم؟ مگر در جاهاي ديگر که احکام نماز يا روزه يا حج يا اطعمه و اشربه يا تجارت يا... را مي‌خوانيم و مي‌گوييم مداماً «محدوديت‌محدوديت» مي‌کنيم؟! با اينکه همه آنها موارد محدوديت تزاحمي دارند و خواهند داشت.

درباره موضع‌العورة آيا معنايش غير از «موضع ناامن و خطير» است؟ اگر امام(ع) بفرمايد در مکان يا زمان ناامن متعه نکن آيا معنايش جز اين است که در مکان و زمان امن مانعي ندارد؟ خب اين چه تفاوتي دارد با مراعات مسائل امنيتي و سياسي که بنده عرض کردم؟

پاسخ

سلام. اصل وجود محدوديت در غير موارد ضروري را عرض مي کنم. در موارد ضروري، مي توان روزه را هم نگرفت. ولي مطلبي که وجود دارد، اين است که همانگونه که براي شخص روزه دار مي گويند: مريض نبايد روزه بگيرد و اين همه اين مطلب را تکرار مي کنند، بايد اين مطلب را هم تکرار کرد. جايي که موضع العوره است و موجب بد نامي اصل متعه و يا مومنان است، جايز ندانست. همانگونه که بايد به مردم گفته بشود: اين روزه اي که اين همه ثواب و ... دارد، در جايي حرام است. به علت اينکه مردم به اين حد علم ندارند. در ضمن ظاهرا موضع عوره به معني محلي است که مردم اگر انسان را در آن ببينند عيب مي گيرند. يعني اهل بيت منع کرده اند از اينکه شيعيان در موضعي قرار بگيرند که محل عيب مردم باشد. اگر به نظر شما موضع نا امن و موضعي که از لحاظ امنيتي و سياسي مشکل دارد، يکسان است، پس در بحثمان، از موضع نا امن يا موضعي که مردم آن را عيب مي گيرند، استفاده بکنيم. با تشکر.